لطیفه های قرآنی

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

لطیفه های قرآنی

امامزاده يعقوب

مردي درباره زندگي پيامبران صحبت مي‌كرد. در ضمن صحبتهايش گفت: «حضرت امامزاده يعقوب را در مصر، بالاي گلدسته، شغال خورد.‌» يكي از مستمعين گفت: «حضرت آقا! آنكه مي‌گويي، امامزاده نبود و پيغمبرزاده بود. يعقوب نبود و يوسف بود. در مصر نبود و در كنعان بود. بالاي گلدسته نبود و ته چاه بود. شغال نبود و گرگ بود؛ و اصلاً خوردني در كار نبود و قضيه دروغ بود.‌»



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 11:8 توسط آزاده یاسینی